من فرقي بين قطره و اقيانوس نديدم، زيرا مهم اين است كه آسمان در سيماي زلال و سينه سيال او جلوه گر باشد.
من كاخ خوشبختي را بر چهار ستون استوار ديدم:
فراموشي غم هاي گذشته،فراموش نكردن عبرت هاي گذشته ، غنيمت شمردن حال و اميدواري به آينده.
من شاهین را سریع ترین و کرکس را بلندپروازترین پرنده دیدم؛اما...
...اما ندانستم در این شتاب شکوهمند و پرواز بلند آن كه مرزي را نمي شناسد و از هيچ لرزي نمي هراسد شاهين فكر و كركس ذكر است كه سينه سپهر را درنورديده و گنجينه مهر را ديده اند.
من آغاز عمر واقعی هر انسان را از لحظه ای دیدم که خود می اندیشد و راه مي سپارد و بر لوح باور خود، سرنوشت خود را مي نگارد.
من آفتاب را ديدم كه تنها به گياهاني نور و گرمي مي بخشد كه دانه را چاك كرده و سر از خاك به درآورده باشند.
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
دل دیدنی های شهر
سرب و سراب(۱۷۴)
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.